×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

آموخته ام که

× آموخته ام آموخته ام که وقتي عاشقم ، عشق در ظاهرم نيز نمايان مي شود. آموخته ام که عشق مرکب حرکت است نه مقصد حرکت آموخته ام که هيچ کس در نظر ما کامل نيست تا زماني که عاشقش شويم . آموخته ام که اين عشق است که زخم ها را شفا ميدهد ، نه زمان آموخته ام که تنها کسي مرا شاد ميکند ، که بمن ميگويد ، تو مرا شاد کردي آموخته ام که گاهي مهربان بودن بسيار مهمتر از درست بودن است . آموخته ام که مهم بودن خوبست ولي خوب بودن مهمتر است . آموخته ام که هرگز نبايد به هديه اي که از طرف کودکي داده ميشود � نه � گفت . آموخته ام که هميشه براي کسي که به هيچ عنوان قادر به کمکش نيستم ، دعا کنم . آموخته ام که زندگي جديست ولي ما نياز به دوستي داريم که لحظه اي با او از جدي بودن دور باشيم . آموخته ام که تنها چيزي که يک شخص ميخواهد فقŸ
×

آدرس وبلاگ من

mori7.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/mori7

?????? ???? ?????? ???? ???? ?????? ??? ??? ????? ??????

خرها و زنبورها

در چمنزاری خرها و زنبورها در کنار هم زندگی می کردند.  
 
روزی از روزهاخری برای خوردن علف به چمنزار می آید و مشغول خوردن می شود.
 
از قضا گل کوچکی را که زنبوری در بین گلهای کوچکش مشغول مکیدن شیره بود، می کند و زنبور بیچاره که خود را بین دندانهای خر اسیر و مردنی می بیند، زبان خر را نیش می زند و تا خر دهان باز می کند او نیز از لای دندانهایش بیرون می پرد.
 
خر که زبانش باد کرده و سرخ شده و درد می کند، عر عر کنان و عربده کشان زنبور را دنبال می کند.
 
زنبور به کندویشان پناه می برد.
 
به صدای عربده خر، ملکه زنبورها از کندو بیرون می آید و حال و قضیه را می پرسد.
 
خر می گوید :
 
� زنبور خاطی شما زبانم را نیش زده است باید او را بکشم.�
 
ملکه زنبورها به سربازهایش دستور می دهد که زنبور خاطی را گرفته و پیش او بیاورند. سربازها زنبور خاطی را پیش ملکه زنبورها می برند و طفلکی زنبور شرح می دهد که برای نجات جانش از زیر دندانهای خر مجبور به نیش زدن زبانش شده است و کارش از روی دشمنی و عمد نبوده است. ملکه زنبورها وقتی حقیقت را می فهمد، از خر عذر خواهی می کند و می گوید:
 
� شما بفرمائید من این زنبور را مجازات می کنم.�
 
خر قبول نمی کند و عربده و عرعرش گوش فلک را کر می کند که نه خیر این زنبور زبانم را نیش زده است و باید او را بکشم. ملکه زنبورها ناچار حکم اعدام زنبور را صادر می کند. زنبور با آه و زاری می گوید:
 
� قربان من برای دفاع از جان خودم زبان خر را نیش زدم. آیا حکم اعدام برایم عادلانه است ؟�
 
ملکه زنبورها با تاسف فراوان می گوید:
 
� می دانم که مرگ حق تو نیست. اما گناه تو این است كه با خر جماعت طرف شدی که زبان نمی فهمد و سزای کسی که با خر طرف شود همین است�
دوشنبه 9 خرداد 1390 - 5:05:07 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


از خیار بیشتر بدانیم


چگونه عطش را کم کنیم؟


اسم شما چه رنگیه؟


ده روش ساده برای کوچک کردن شکم


راه هایی برای فرار از گرما


سخنان دکتر علی شریعتی


روان شناسی مدل ابرو


هفت درمان فوری برای سرماخوردگی


شغلتون رو از ماه تولدتون بپرسید؟


خوردنی هایی که ریه های شما رو از آلودگی پاک میکند


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

68483 بازدید

13 بازدید امروز

117 بازدید دیروز

194 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements